- همایش ملی هویت شهری
- دانلود خلاصه درس نظریه و روش های طراحی
- شماره موبایل مهندسن عمران ، ساختمان انبوه سازان و پیمانکاران
- تحقیق معماری - معرفی و بررسی چند نمونه از مصالح جدید
- تاثیر اقلیم بر روی طرح و شکل ساختمان
- نشریه شماره 240 معماری
- طراحی تالار اطاق های عمل بیمارستان
- نکته های طراحی تئاتر سینما
- دانلود کتاب فرم، فضا، نظم به زبان فارسی!
- فراموش شدگان: دو متر مربع قفس برای زندگی در شهر هنگ گنگ
تعریف معمار
قدمت
معماری به عنوان یک فن برای ایجاد سرپناه، به قدمت تاریخ بشر می رسد اما
معماری امروزه در جهان ترکیبی از صنعت ساختمان سازی به علاوه هنر، فلسفه،
جامعه شناسی، روان شناسی اجتماعی، اخلاقی، اقتصاد، جغرافیای طبیعی و
انسانی، برنامه ریزی و توسعه اقتصادی و علوم طبیعی نظیر زیست شناسی و محیط
زیست است.
معماری در دنیای کهن بهعنوان حرفهای مطرح بود که از یک سو از فنیترین
حوزههای مربوط به علوم ساختمانی تا هنریترین مباحث مربوط به
زیباییشناسی، و از سوی دیگر از طراحی در مقیاس کوچک یک عنصر تأسیساتی
مانند یک آبانبار یا پل کوچک یا اصطبل تا طراحی یک محله و یک شهر را دربر
میگرفت و هر چند که در هر یک از حوزههای فوق افرادی صاحبنظر و
حرفهایتر بودند و سلسلهمراتبی نیز بین معماران گوناگون وجود داشت، اما
در مجموع همه فعالیتهای فوق در حوزه معماری قرار داشت.
معماری
به عنوان اجتماعیترین هنر بشری با فضای اطراف انسان مرتبط است. حضور فضا،
بنا و شهر از گذشته تا امروز و در آینده، لحظهای از زندگی روزمره آدمیان
غایب نبوده و نخواهد بود. شهرها پر از ساختمانهایی هستند که با استفاده از
هنر و مهارتهای علمی و ریاضی طراحی شدهاند. این مهارتها در ترکیب با هم
عناصر زیباییشناسی نامیده میشوند. اصول زیباییشناسی برگرفته از هنر،
علم و ریاضیات در طراحی معماری مورد استفاده قرار میگیرند، مثل کاربرد خط،
شکل، فضا، نور و رنگ برای ایجاد یک الگو، توازن، ریتم، کنتراست و وحدت.
این عناصر در کنار هم به معماران اجازه میدهند تا ساختمانهای زیبا و مفید
خلق کنند. به بیان بهتر، اصول زیباییشناسی به اضافه جنبههای ساختاری به
ساختن یک ساختمان موفق کمک میکند…….
موضوع معماری درباره فضاست. تعاریف مختلفی که تاکنون از معماری ارائه شده
است، اغلب به گونهای بر اهمیت فضا در معماری تاکید میکنند، بطوریکه وجه
مشترک بسیاری از این تعاریف، در تعریف معماری به عنوان فن سازماندهی فضا
است. به عبارت دیگر موضوع اصلی معماری این است که چگونه فضا را با استفاده
از انواع مصالح و روشهای مختلف، به نحوی خلاق سازماندهی کنیم. از دیدگاه
اگوست پره(Auguste Perret) ، معماری هنر سازماندهی فضاست و این هنر از راه
ساختمان بیان میشود. ادوارد میلر اپژوکوم (Edvard Miller Upjokom) نیز
معماری را هنر ساختن و هدف کلی آن را محصور کردن فضا برای استفاده بشر
تعریف میکند. به گفته لامونت مور (Lamont Moore) نیز معماری هنر محصور
کردن فضا جهت استفاده بشر است.
معمار کیست ؟
ویترویوس پدر معماری در قدیمی ترین کتاب معماری موجود ( ده کتاب معماری ) ویژگیهای معمار را چنین بیان می کند :معمار باید به علوم و معارف گوناگون آراسته باشد، چون با قوه تمییز او است که تمامی آثار دیگر هنرها به محک در می آید. معرفت معمار فرزند علم و عمل است . عمل، ممارست مداوم و منظم در کار است یعنی کاردستی با انواع مصالح ، طبق یک نقشه و عمل ، قدرت بیان و نمایش چابک دستی معمار است طبق اصول تناسبات.
پس معمارانی که کسب مهارت دستی را مراد خویش قرار داده اند بی علم ، هیچ زمان نتوانسته اند منزلتی را بیابند که سزاوار مرارتهایشان باشد، چون آنانکه فقط بر علم و تتبع تکیه کرده اندکه بی گمان به دنبال صورت بوده اند و معنی.
لکن آنانکه معرفتی کامل از علم و عمل دارند ، همچون مردانی تا بن دندان مسلح ، بی درنگ به مراد خود دست یافته اند و افتخار را نصیب خویش کرده اند.
در همه امور ، خاصه معماری ، دو چیز است : آنچه معین است و آنچه به چیزی معنی می بخشد. انچه معین است ، موضوعی است که از آن سخن می گوییم و آنچه معنی می بخشد ، اثباتی است طبق اصول علمی.
پس آنکس که خود را معمار می خواند باید در دو هر متبحر باشد. او باید بالذات با استعداد باشد و هم مستعد تعلیم دیدن.
معمار باید تعلیم دیده باشد تا از خود خاطره های ماندنی تر در رسالتش بجا بگذارد.
معمار باید علم رسم نقشه را بداند تا بتواند بی فوت وقت طرحهایی ترسیم کند ، برای بیان شکل کاری که پیشنهاد می کند.
هندسه نیز کمکی بزرگ به معماری است. خاصه اینکه به ما کاربرد خط کش و پرگار را می آموزد تا در تهیه نقشه های ساختمان در محدوده املاک آمادگی یابیم و گونیا و تراز و شاغول را به درستی به کار بریم.
علم روشنایی را نیز باید بداند چرا که با آن و با استفاده از هندسه نور درون ساختمانها می تواند از نقاط معین ساختمان رسم شود.معرفتی گسترده از تاریخ لازم است ، زیرا در میان بخشهای تزیینی ساختمان ، بسیاری از نقوش هستند که معنی نهفته در آن را باید بتواند برای دیگران بیان کند.
و اما فلسفه که معمار را بلند نظر و نه خود بین و خاضع ، عادل و درستکار می سازد بدون آزمندی . این اهمیتی بسزا دارد ، چرا که اثری نمی تواند بدون صداقت و راستی به درستی خلق شود. معمار نباید آزمند باشد و خاطر خود را با اندیشه ی کسب در آمد مشغول نماید. اینها همه از جمله احکام فلسفه است.
معمار همچنین باید موسیقی را نیز درک کند تا بتواند از علم فواصل موسیقی و ریاضی آگاهی داشته باشد.
معمار باید علم طب را به علت مسائل اقلیم ها ، هوا ، صحت و عدم صحت زمینها و استفاده از آبهای مخلف را بداند. زیرا بی این ملاحظات صحت در یک خانه فراهم نخواهد شد.
او باید قوانین را بداند. باید قوانینی را بداند که در ساختمانهایی که دیوارهای مشترک دارند لازم است ، با توجه به آبی که از پلکان می ریزد و نیز قوانینی درباره ی زهکشها ، پنجره ها و تامین آب و سایر مقوله ها از این دست باید بر معماران شناخته شده باشد تا پیش از آن ساختمانها را بنا نگذارند و پس از پایان یافتن کار به حل بپردازند.
با نجوم است که ما شرق و غرب و شمال و جنوب را و همچنین با علم افلاک اعتدالین ، زمان تحول و مسیر ستارگان رامی یابیم . اگر کسی به این امور آگاهی نداشته باشد ، نخواهد توانست نظریه ی ساعتهای آفتابی را بفهمد.
وی می گوید: من فکر می کنم هرکسی حق ندارد عجولانه خود را معمار بنامد بی آنکه از کودکی از پله های این علوم بالا رفته باشد و با این گونه دانش ، هنرها و علوم مختلف پرورش یافته ، به اوج سرزمین مقدس معماری برسد. شاید در نزد بی تجربه ها شگفت نماید که طبیعت انسانی بتواند اینچنین موضوعات زیادی را درک کند و به خاطر بسپارد. اگرچه مشاهده ی این امر که تمامی علوم پیوندی مشترک از یگانگی و وحدت دارند ، به این باور منجر خواهد شد که امر مزبور به سادگی می تواند تحقق یابد.
البته اینکه پیتئوس ( سازنده معبد میروانا در پیرنه ) گفت : « معمار باید در تمام هنر ها و علوم خبره باشد ، بسیار بیش از مردانی که هر یک با کار خود و ممارست در آن ، یک مبحث را به حد کمال رسانیده اند . » در واقع تحقق نمی یابد.
پس معمار نباید باشد و نمی تواند باشد ادیبی چون ارسطرخس ، هر چند از ادب بی بهره نباشد ، نیز موسیقی دانی چون اریسو کزنوس هرچند از موسیقی به بهره نباشد و نیز نقاشی چون آپلس هر چند در طراحی بی مهارت نباشد و پزشکی چون بقراط هر چند از طب بی بهره نباشد……